اشک حسرت

سئوگیلیم،عشق اولماسا،وارلیق بوتون افسانه دیر

اشک حسرت

سئوگیلیم،عشق اولماسا،وارلیق بوتون افسانه دیر

اشک های التماس

     

  عقربه های زمان به کندی میگذرند شاید می خواهند فرصتم را دو چندان کنند 

 

 

   اما حتی یاسمن ها نیز می دانند که کاری از دست من ساخته نیست و تنها 

 

 

  در کنج خلوت این اتاق من ماندم و تبسم یک رویا من ماندم واشک های التماس 

 

 

 من ماندم و دست هایی به سوی اسمان بی کران هستی................. 

 

 

 تو رو قسم میدهم به پاکی فرشتگانت اگر گاهی انی نبودم که می خواستی 

 

  دریایی از ندامت و حسرتم را بپذیر...........

زندگی

زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک 

 

یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست. 

 

چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ما همه همسفرو رهگذریم 

 

اما انچه باقیست فقط خوبیست...................

نمیدونم

خدایا چرا هر قدر از صداقت حرف میزنم دروغ می شنوم.......... 

 

هرچه قدر از انسانیت حرف میزنم نامردی می بینم................ 

 

هر چه قدر از درستی حرف میزنم نادرستی می بینم............ 

 

هر چقدر از زیبایها حرف میزنم زشتی می بینم............... 

 

هر چقدر از وفا حرف میزنم بی وفایی می بینم.............. 

 

پس چرا از تنهایی حرف می زنم همفکر نمی بینم............ 

 

این ضعف منه که نمیدونم چرا................

خدادوست داره باور کن

     مطمن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست داره....... چون در هر بهار  

 

 

   برایت گل میفرستد و هر روز صبح افتاب را به تو هدیه میکند........... 

 

 

  پروردگار هستی با این که می تواند در هر جای دنیا یاشد قلب تورا انتخاب کرده 

 

 

  و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگویی گوش میکند.............