اشک حسرت

سئوگیلیم،عشق اولماسا،وارلیق بوتون افسانه دیر

اشک حسرت

سئوگیلیم،عشق اولماسا،وارلیق بوتون افسانه دیر

شعر از غم عاشقی..........

  می نویسم برای دلهای شکسته مینویسم برای صداهای لرزان اشکهای پنهان . 

 

خداوندا چرا رسم روزگار این گونه است.چرا قصه شمع و پروانه پایان ندارد.چراسوختن و ساختن 

 

برای هم ساخته شده اند.چرا در کنار ذره ای لبخند کوهی از غم و غصه نمایان است.نمیدانم چرا 

 

دل ما انقدر وسعت ندارد که غم و اندوه روزگار را در خود حبس کند و ازمیان بردارد. 

 

خداوندا این ندانستنها واین سوالها مرا سخت ازرده کرده.فریادی نیز دیگر نمانده تا براورم. 

 

تا شاید کسی به فریادم برسد.تنها پناهم تویی.تویی که فریاد بی صدا را نیز میشنوی. 

 

پس به فریاد ما برس که جز تو فریاد رسی نیست. 

 

 

کاش زندگی شعر بود تا برایش یک دنیا شعر می سرودم تا با اهنگش در خلوت بی کسیهایش 

 

هیچ وقت تنها نماند.کاش زندگی قصه بود تا برایش یک دریا قصه می گفتم تا همسفر با ماهیهای 

 

ازاد همیشه اقیانوس خوشبختی را پیدا کرد. 

 

 

معبود یکتام

من عشق را از انعکاس مهتاب در حوض مادر بزرگ آموختم



من ایثار را از قلب خورشید در آسمان صحرا آموختم



من زندگی را از امواج طوفانی شب دریا آموختم



من محبت را از قطره های باران بر علفزار آموختم



من صداقت را از یک رنگی ابر های سفید آموختم



من وفا را از کبوتران بر شاخه های خشکیده آموختم



من گذشت زمان را از چشم های منتظر آموختم



من عطش را از چکاوک های خانه همسایه آموختم



من ایمین را از کودکان معصوم آموختم



و من آموختم هر چه را که می خواهم فقط از معبود یکتا بخواهم 

 

 

 

  

 

این شعر هم از دوست گلم بهار جان بود . 

 

 

                                                   عیدتان مبارک. 

 

 


عاشق کسی باش که.........

  نگاهت را به کسی دوز که قلبش برای تو بتپه .چشمانت را با نگاه کسی اشنا کن که زندگی 

 

  را درک کرده باشه.سرت را روی شانه های کسی بگذار که از صدای تپشهای قلبت تو را 

 

 بشناسد.ارامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه.لبخندت را نثار کسی کن 

 

که دل به زمین نداده باشه .رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن که زیبایی را احساس کرده 

 

باشه.چشم به راه کسی باش که تورا انتظار کشیده باشه.اما عاشق کسی باش که تک تک 

 

سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کند. 

 

 

 

زیبایی عشق به سکوته نه فریاد..... 

 

زیبایی عشق به تحمله نه خورد شدن وفرو ریختن...... 

 

عشق خیالیه که اگه به واقعیت برسه تمام شیرینه خودش و از دست میده........ 

 

عشق یه کویره که عاشق تشنه با رویایه سراب معشوق قدم به جلو میزاره......... 

 

عشق سخن گفتن با نگاهه......... 

 

عشق امید به رسیدن و ترس از نرسیدنه.............. 

 

 خیلی دوستتون دارم

لحظه های شیرین

    تمام لحظه های شیرین زندگی ام خاطرات باتو بودن است. 

 

    محبت را در کنار تو اموختم وعشق رادر نگاه مهربان و پراز مهر تو خلاصه کردم. 

 

   تمام ثروتهای دنیا برابر نگاه پر مهرت هیچ است وتمام خوشبختی ام فقط باتو بودن است. 

 

  پس تا همیشه بامن بمان .بمان تا تمام ارزوهای من که از تو سرچشمه میگیرد تحقق یابد. 

 

ودر گذر  زمان باتو خوشبختی اوج گیرد .باتو که معنای عشق رادر چشمانت یافتم لحظه هایت  

 

را با خاطره های پراز عشق و علاقه در قلب کوچکم جای دهم. 

 

 

          اری اغاز دوست داشتن زیباست             گرچه پایان راه ناپیداست 

 

              من به پایان دگر نیندیشم                 که همین دوست داشتن زیباست 

 

 

نمی دانم زندگی چیست؟

  نمی دانم زندگی چیست؟اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را 

 

 شکسته ام.اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی 

 

جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من اموخت که 

 

چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم؟ 

 

زندگی ای زندگی ارامشت را چه کسی خواهد دید .زندگی زیباییت را به کجا افکندی؟شادیهایت 

 

سهم کدام انسان است.سهم من را غم و تنهایی و غربت دادی زندگی گله ام از غم و تنهایی و 

 

غربت نیست گله ام از پیمودن راهیست بی پایان.